پاک مرد و مرد بیغش و بی ریا. (آنندراج) : من همانا که نیستم سره مرد چون نیم مرد رود و مجلس و کاس. ناصرخسرو. زید آن سره مرد مهرپرورد کای رحمت باد بر چنین مرد. نظامی. گفت ﷲ و فی اﷲای سره مرد آن کن از مردمی که شاید کرد. نظامی (هفت پیکر ص 239). بخور ای نیک سیرت سره مرد کان نگون بخت گرد کرد و نخورد. سعدی
پاک مرد و مرد بیغش و بی ریا. (آنندراج) : من همانا که نیستم سره مرد چون نیم مرد رود و مجلس و کاس. ناصرخسرو. زید آن سره مرد مهرپرورد کای رحمت باد بر چنین مرد. نظامی. گفت ﷲ و فی اﷲای سره مرد آن کن از مردمی که شاید کرد. نظامی (هفت پیکر ص 239). بخور ای نیک سیرت سره مرد کان نگون بخت گرد کرد و نخورد. سعدی
دهی است از دهستان کمازان شهرستان ملایر. واقع در 38هزارگزی جنوب شهر ملایر و 27 هزارگزی جنوب راه شوسۀ ملایر به اراک، با 431 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان کمازان شهرستان ملایر. واقع در 38هزارگزی جنوب شهر ملایر و 27 هزارگزی جنوب راه شوسۀ ملایر به اراک، با 431 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
ساده لوح. کنایه از مرد خفیف عقل. (بهار عجم) (آنندراج). نادان. (شرفنامۀ منیری). ابله. (ملخص اللغات حسن خطیب). سلیم دل. ساده دل: چون که رسد بر سرت آن ساده مرد گو، ز قدمگاه نخستین بگرد. نظامی (مخزن الاسرار). در پدر خود نگر ای ساده مرد صنعت او گیر و نگر تا چه کرد. نظامی (مخزن الاسرار). ز غیبت چه میخواهد آن ساده مرد که دیوان سیه کرد و چیزی نخورد. سعدی (بوستان)
ساده لوح. کنایه از مرد خفیف عقل. (بهار عجم) (آنندراج). نادان. (شرفنامۀ منیری). ابله. (ملخص اللغات حسن خطیب). سلیم دل. ساده دل: چون که رسد بر سرت آن ساده مرد گو، ز قدمگاه نخستین بگرد. نظامی (مخزن الاسرار). در پدر خود نگر ای ساده مرد صنعت او گیر و نگر تا چه کرد. نظامی (مخزن الاسرار). ز غیبت چه میخواهد آن ساده مرد که دیوان سیه کرد و چیزی نخورد. سعدی (بوستان)
کنایه از ریش چه در حالت قسم خوردن دست بر ریش گذارند و گویند سکه مردان است. (آنندراج). کنایه از لحیه. (غیاث) ، کنایه از آلت رجولیت. (غیاث) ، غیرت و حمیت و آبرو. (آنندراج) (غیاث) : سکۀ مردی نداری معرفت کم خرج کن فتنه ها دارد بنام پادشاهان زر زدن. صائب (از آنندراج). پیچ و تاب غیرت ار باشد ز دشمن باک نیست سکۀ مردی در اینجا کار جوشن میکند. سعید اشرف (از آنندراج)
کنایه از ریش چه در حالت قسم خوردن دست بر ریش گذارند و گویند سکه مردان است. (آنندراج). کنایه از لحیه. (غیاث) ، کنایه از آلت رجولیت. (غیاث) ، غیرت و حمیت و آبرو. (آنندراج) (غیاث) : سکۀ مردی نداری معرفت کم خرج کن فتنه ها دارد بنام پادشاهان زر زدن. صائب (از آنندراج). پیچ و تاب غیرت ار باشد ز دشمن باک نیست سکۀ مردی در اینجا کار جوشن میکند. سعید اشرف (از آنندراج)
دهی جزء دهستان یامچی بخش مرکزی شهرستان مرند. دارای 120 تن سکنه است. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، پنبه، زردآلو. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی جزء دهستان یامچی بخش مرکزی شهرستان مرند. دارای 120 تن سکنه است. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، پنبه، زردآلو. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
تفتیش کردن. نیکو بنگریستن: و عارض او را بنگریستی و حلیه و اسب او را و سلاح او را همه سره کردی و همه آلت او را نیکو نگاه کردی و بستودی و پسندیدی. پس سیصد درم بسختی و اندر کیسه کردی و بدو دادی. عمرو بستدی و اندر ساق موزه نهادی و گفتی الحمد ﷲ که ایزدتعالی مرا طاعت امیرالمؤمنین ارزانی داشت و مستحق ایادی او گردانید. (زین الاخبار گردیزی) ، تجوید. (دهار) (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، صاف کردن. پاک کردن: راست کن لفظ و استوار بگوی سره کن راه و پس دلیر بتاز. مسعودسعد (دیوان ص 291). رجوع به سره شود
تفتیش کردن. نیکو بنگریستن: و عارض او را بنگریستی و حلیه و اسب او را و سلاح او را همه سره کردی و همه آلت او را نیکو نگاه کردی و بستودی و پسندیدی. پس سیصد درم بسختی و اندر کیسه کردی و بدو دادی. عمرو بستدی و اندر ساق موزه نهادی و گفتی الحمد ﷲ که ایزدتعالی مرا طاعت امیرالمؤمنین ارزانی داشت و مستحق ایادی او گردانید. (زین الاخبار گردیزی) ، تجوید. (دهار) (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، صاف کردن. پاک کردن: راست کن لفظ و استوار بگوی سره کن راه و پس دلیر بتاز. مسعودسعد (دیوان ص 291). رجوع به سره شود
دهی است از دهستان سرشیو بخش مریوان شهرستان سنندج. واقع در 72هزارگزی خاور دژ شاهپور و 15هزارگزی شمال خاوری پاسگاه قطونه آب آن از چشمه ها. و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان سرشیو بخش مریوان شهرستان سنندج. واقع در 72هزارگزی خاور دژ شاهپور و 15هزارگزی شمال خاوری پاسگاه قطونه آب آن از چشمه ها. و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان باغ ملک بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز. واقعدر 12هزارگزی شمال باختری باغ ملک و 6هزارگزی باخترراه اتومبیل رو هفتگل به ایذه. آب آن از چشمه و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان باغ ملک بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز. واقعدر 12هزارگزی شمال باختری باغ ملک و 6هزارگزی باخترراه اتومبیل رو هفتگل به ایذه. آب آن از چشمه و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان کره سنی بخش سلماس شهرستان خوی. دارای 190 تن سکنه است. آب آن از چشمه و نهر وردان. محصول آن غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی از دهستان کره سنی بخش سلماس شهرستان خوی. دارای 190 تن سکنه است. آب آن از چشمه و نهر وردان. محصول آن غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
نازک بدن است و آن رستنیی باشد که برگش به برگ بستان افروز ماند و ساق آن سرخ و خوش آینده بود. (برهان) (آنندراج) (جهانگیری) : چه شک آنجا که آن سرخار شد پست دمد گر سرخ مرد از خاک پیوست. امیرخسرو دهلوی (از آنندراج). سرخک. رجوع به سرخک شود
نازک بدن است و آن رستنیی باشد که برگش به برگ بستان افروز ماند و ساق آن سرخ و خوش آینده بود. (برهان) (آنندراج) (جهانگیری) : چه شک آنجا که آن سرخار شد پست دمد گر سرخ مرد از خاک پیوست. امیرخسرو دهلوی (از آنندراج). سرخک. رجوع به سرخک شود
دهی است از دهستان گیسکان بخش بافت شهرستان سیرجان. واقع در 12هزارگزی شمال بافت و سر راه فرعی بافت - قلعه عسکر، با 250 تن سکنه. آب آن از چشمه است. مزارع ابهری، ده میرزا، ده نو، ده قاضی، دورودی جزء این ده است. و ساکنین آن ازطایفۀ لک هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان گیسکان بخش بافت شهرستان سیرجان. واقع در 12هزارگزی شمال بافت و سر راه فرعی بافت - قلعه عسکر، با 250 تن سکنه. آب آن از چشمه است. مزارع ابهری، ده میرزا، ده نو، ده قاضی، دورودی جزء این ده است. و ساکنین آن ازطایفۀ لک هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
جوانان بی موی خوبروی بی مویان و ساده رویان: بر دست ساقیان سیم ساق و شاهدان رشک خیرات حسان و خرد دلپذیر چون جان و خرد و چون بهشتیان جرد مرد مکحول همه شیرین و موزون... . توضیح ماخوذ ازحدیث (اهل الجنه (کلهم) حرد مرد
جوانان بی موی خوبروی بی مویان و ساده رویان: بر دست ساقیان سیم ساق و شاهدان رشک خیرات حسان و خرد دلپذیر چون جان و خرد و چون بهشتیان جرد مرد مکحول همه شیرین و موزون... . توضیح ماخوذ ازحدیث (اهل الجنه (کلهم) حرد مرد